اگر با من باشد می گویم آغاز جنگ در ایران همان 23 بهمن 57 بود!
یعنی فردای پیروزی انقلاب.
همینطور است پایان جنگ. یعنی من برای جنگ پایانی نمی بینم! فقط شکل آن عوض شده است. 
از 23 بهمن 57 جنگ توسط اشرار و ضد انقلاب از مهاباد و کردستان شروع شد تا رسید به سال 59 که خود صدام دست بکار شد. آن هم هجوم گسترده هوایی و زمینی در 31 شهریور ماه 1359اما روایت های جنوب کشور هم نشان می دهد که دست اجانب آنجا هم از آستین ضدانقلاب منطقه با بحث های قومیتی شروع شده بود.

اما در جلد اول کتاب «روایت سید یحیی صفوی» از مجموعه «تاریخ شفاهی دفاع مقدس» که به کوشش حسین اردستانی در سال 1397 توسط «مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس» منتشر شده است، صفوی معتقد است با وجود آغاز رسمی جنگ در روز 31 شهریور، نیروهای عراقی در عمل پیش از این تاریخ، به صورت محدود جنگ را آغاز کرده بودند: 
«با اینکه سراسری عراق 31 شهریور شروع شد، آنها در اوایل شهریور ماه به منطقه میمک در استان ایلام و ارتفاعات میمک را که به آن سیف سعد یا زین‌القوس می‌گفتند، تصرف کرده بودند و بیانیه داده بودند که ما این ارتفاعات را که مال خودمان بود، تصرف کردیم. بنابراین ارتش عراق عملاً جنگ را قبل از 31 شهریور شروع کرده بود.»
 
او همچنین در خاطرات خود از جلسه‌ای می‌گوید که با حضور بنی‌صدر و جمعی از فرماندهان ارتش و سپاه، پیش از حمله عراق به میمک برگزار شده بود و در آن، بنی‌صدر با استدلالی ی، احتمال در گرفتن جنگ میان عراق و ایران را منتفی دانسته بود: «حدود یک ماه قبل از شروع جنگ و قبل از اینکه ارتش عراق ارتفاع میمک را بگیرد، جلسه شورای دفاع در کرمانشاه به ریاست آقای بنی‌صدر رئیس جمهور و فرمانده کل قوا تشکیل شد. در این جلسه آقای رجایی نخست‌وزیر، سرهنگ فکوری وزیر دفاع و فرمانده نیروی هوایی ارتش، فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش و ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش حضور داشتند. جلسه در ستاد لشکر 81 زرهی کرمانشاه تشکیل شد. در این جلسه، از سپاه محمد بروجردی فرمانده سپاه غرب کشور، بنده در سمت فرماندهی عملیات سپاه کردستان و ناصر کاظمی شرکت داشتیم. سرگرد صیادشیرازی و یکی دو نفر از عزیزان ارتش هم در جلسه بودند.»
 
این جلسه پس از آن صورت گرفته بود که صفوی و یکی دیگر از فرماندهان سپاه در مشاهدات میدانی خود آرایش ارتش عراق در مرزهای ایران را رصد کرده بودند و هشدار آنها درباره احتمال آغاز جنگ با پاسخ سرد فرمانده ارتشی مستقر در محل مواجه شده بود: «چند روز قبل از تشکیل جلسه شورای عالی دفاع در کرمانشاه، من و سروان آذربن فرمانده سپاه سرپل‌ذهاب به منطقه قصر شیرین و حدود ازگله روی ارتفاعاتی که بر رودخاله دیاله مسلط است رفتیم. ما با دوربین و حتی بدون دوربین نگاه کردیم و دیدیم یک لشکر مکانیزه عراق پشت مرز ایران آرایش گرفته است. هنوز بلد نبودند خاکریز بزنند. در دشت باز آرایش گرفته بودند و چادر زده بودند. فرمانده سپاه قصرشیرین گفت لشکر عراق پشت مرز آرایش گرفته است. در آن منطقه یک تیپ از لشکر 81 زرهی کرمانشاه حدفاصل قصرشیرین و سرپل‌ذهاب مستقر بود ولی آرایشش خوب نبود.

خاطرم هست رفتیم پیش فرمانده تیپ که سوار نفربر زرهی ام 113 فرماندهی بود. به او گفتم جناب سرهنگ در موضعی که مستقرید، در این دو تا تنگه، عراقی‌ها می‌آیند شما رو دور می‌زنند. ایشان پاشد و به پشت کمر من زد و گفت برادر پاسدار موهای من را می‌بینی؟ گفتم بله. گفت چه رنگ است؟ گفتم سفید است. گفت ریش من را می‌بینی؟ ما اینها را توی آسیاب سفید نکردیم. جنگ را به ما واگذار کنید؛ شما فقط امنیت این منطقه را برقرار کنید. ما هم گفتیم چشم و با سروان آذربن برگشتیم.»

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهترین ها کتاب و مدرسه 1398 مشاور دیجیتال مارکتینگ و مدیریت کسب و کار beauty salon فروشگاه اینترنتی اسباب بازی طراحي سايت و سئو اسب ها احادیث اهل بیت ع دمنوش